سپاهان گشت

بالاخره بعد از مدتها در پی یاری و یاوری اعضا و جوارح و دستگاهها و دوایر مسئول و دست اندرکار، به یک سفر یک و نیم روزه اصفهان نایل شدیم. من و بانو که اتفاقا اولین خونه مشترکمون توی اصفهان بوده و یک سالی رو هم اونجا گذروندیم خاطرات خوش و ناخوش زیادی رو از این شهر به یادگار داریم که از حق نگذرم کفه خوشیها به ناخوشیهاش چربش زیادی داره.

وارد شهر که شدم اولین چیزی که تو ذوقم زد زشتی کارگاههای مترو توی خیابون زیبای چهارباغ بود که توی سفر قبلی که فکر کنم حدود سه چهار سال پیش رفتم همچنان باقی موندن. انگار که کسی فعالیتی روشون نکرده باشه. اصلا من نمی فهمم چرا باید اولین خط مترو از جایی بگذره که باید آخرین جای عبور مترو باشه؟ و بعد از اون هم چرا باید اینقدر کند پیش بره.

مقصد بعدی سی و سه پل بود و رودخونه. دریغ و صد افسوس که پل مونده بود بدون رودخونه. زاینده رود که بعضیا زایندگی رو از سرش زیادی می دیدن و می گفتنش زنده رود، دیگه زنده هم نبود. یه بیابون خشک و ترک خورده. قبلترها کم آبی و حتی خشکی کوتاه مدت رود رو دیده بودم ولی از علفهای هرزی که توی بستر ترک خورده و تشنه اش رشد کرده بودن و از قد و قواره شون میشد فهمید که این تو بمیری از اون تو بمیریها نبوده. راستش ابدا دلم نیومد حتی یه عکس از این صحنه که دلم رو جمع کرد داشته باشم.

رفتیم به سمت محله قدیممون، خیابون خاقانی، که حداقل نوستالژی زندگی سالهای اولیه جوونی کمی از این حال و هوای بد دیدن رودخونه بی آب بیرونمون بیاره. دیدن مغازه هایی که سال اول زندگی ازشون مایحتاج زندگی رو میخریدیم به سر و دلمون لبخندی آورد اگر چه ترجیح میدادم مغازه هایی که خاقانی رو تبدیل به مرکز فروش برندهای بزرگ پوشاک کردن رو اونجا نمی دیدم. راستی کیفیت همیشگی و همچنین لیست افتخارات قنادی آندلس باعث خوشحالیم شد.

فرداش رفتیم به بازارهای میدون امام. گمونم اگه اسمشو عوض کنن بذارن میدان تیان آن من و به جای سر و صداهایی که از بعضی مغازه ها پخش میشه موسیقی چینی پخش کنن، با مسماتر باشه. اصلا کنترات بدن خود برادران چینی بیان بشینن کالاهاشون رو عرضه کنن خیلی قشنگتر میشه.

نکته دردآور دیگه واسه من، افت شدید فرهنگ رانندگی توی اصفهان بود. ممکنه هموطنان عزیز اصفهانی خودشون متوجه این قضیه نشن چون این تغییر به صورت درازمدت اتفاق افتاده و زیاد توی چشمشون نمیاد ولی در کمال تاسف باید بگم که اوضاع رانندگی در اصفهان تقریبا فاجعه شده. و ایضا در مورد خلق و خوی خود عزیزان که دیگه اون طراوت و خوشرویی نابی که ما از اصفهانیها سراغ داشتیم، خیلی نایاب شده بود.

توی این سالهایی که اصفهان نرفته بودم خیلی چیزا عوض شده بودن. از شکل و شمایل شهر گرفته تا خلق و خوی مردم. اما راستش به نظر من، مردم نتونسته بودن نه خودشون و نه شهرشون رو به سمت و سویی ببرن که ازشون به عنوان مردم دلسوز و زحمتکش اصفهان انتظار داشتم.

خیلی اتفاقهای دیگه و صحنه های نه چندان خوشایند واسمون پیش اومد که اگه بنویسمشون "سپاهان گشت نوشت"م خیلی سیاه میشه پس بیخیالش میشم.


اما دیگه گمون نکنم "دلم بخواد به اصفهان برگردم" مگه اینکه مجبور باشم

نظرات 5 + ارسال نظر
عاطی یکشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 00:52 http://www-blogfa.blogsky.com/


سلام

وقتی خوندم که مترو همونطوری موونده!توو دلم گفتم از اصفهانیا بعیده!

دیدن زاینده رود با اون وضع!مترو!و مغازه ها!اجازه نمی ده که آدم خووبی هارو هم ببینه!:(

صفا آوردین. کم پیدا ؟؟

جلسه رسمیست یکشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 16:05 http://jalase-rasmist.blogfa.com

منم نتونستم از زاینده رود عکس بگیرم
ناراحت کننده بود...

ع.خ یکشنبه 2 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 20:19 http://www.jump.blogsky.com

احتمالا میخوان کم کم ترتیب رودخونه رو بدن زمیناشو بکشن بالا

اینم یه قصه اس که به ذهن من نمی رسید

[ بدون نام ] دوشنبه 10 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 15:58 http://manyekkhatesevomi.blogfa.com/

سلام
سفربخیر
اتفاقا؛ من خیلی مشتاق سفر به اصفهانم

ایشالا به زودی زود نایل بشین

مینو یکشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:49

نمیدونم چرا خود اصفهانیا هم علاقه دارن اسم این میدونو اینجوری بگن
یادمه اولین بار که رفتم اصفهان از هر کی می پرسیدیم میدون نقش جهان چطوری میشه رفت می کفت منظورت میدونه..
آخه اسم به این قشنگی
بگذریم از این رود بی آب و ....... به اسم هم رحم نمی کنند چرا ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد